همسایه‌های خانم‌جان

توضیحات

آبان ماه سال ۱۳۹۶. البوکمال آخرین پایتخت داعش یک قدمی سقوط است. سردر همه‌خانه‌ها پرچم سفید تسلیم، سرش را پایین انداخته و آویزان و بی‌حال تکان می‌خورد. همه منتظر دستورند. هم آنها که پرچم به سر در خانه‌هایشان نصب کرده، هم آنها که تا چند ساعت دیگر شهر را فتح می‌کنند. بالاخره بی‌سیم‌ها خش‌خش می‌کند و دستور صادر می‌شود. کوتاه و قاطع:«تا همه زن‌ها و بچه ها سالم از شهر خارج نشده‌اند، نیروها اجازه ورود به شهر را ندارند.» هیچ کس روی فرمان حاج قاسم حرفی نمی‌زند.

«همسایه‌های خانم‌جان» روایتی است از مدافعین و نوکران حرم و حریم حضرت زینب _{(سلام‌الله علیها)} که زیر سایه این فرمانده، هفت سال در خاک سوریه جهاد کردند. دست‌پرورده‌های حاج‌قاسم که برای این حرم و همسایگانش هر‌چه توانستند انجام دادند. از اسلحه دست گرفتن پایان دادن به حکومت داعش تا خدمات اجتماعی و رساندن آب و نان به دست مردم سوریه.

در صفحات این کتاب، مخاطب همراه راوی به سوریه سفر می‌کند. از دمشق و کنار ضریح حضرت زینب _{(سلام‌الله‌علیها)} تا حمص و تدمر و المیادین و دیرالزور و ۸۰۰ کیلومتر دورتر از دمشق، روستایی به نام الهِری و ماجراهایش. خواننده، میان کوچه پس‌کوچه‌های خاطرات نقش بسته بر صفحات کتاب، می‌خندد، می‌دود، گریه می‌کند، خوشحال می‌شود،‌ غصه می‌خورد، خسته می‌شود و مهم‌تر از همه می‌بیند و لمس می‌کند. چه‌ چیز را؟ روی دیگر جنگ را که میان دود آتش و انفجار و وحشیگری‌های داعش کمتر دیده شده است. رویی که فقط در جبهه حق دیده می‌شود و همین شده فرق میان جبهه حق و باطل.

«همسایه‌های خانم‌جان» حفاری ظریفی است به لایه‌های زیرین جنگ سوریه و الفبای جدید جهادِ دست‌پرورده‌های حاج قاسم. آنها که تا زنان و بچه‌های البوکمال از شهر خارج نشدند، پایشان را در شهر نگذاشتند.