معرفی کتاب «زیر سایهی آفتاب»
آدمهای سمی در زندگی همه ما وجود دارند. منظورم همان کسانی هستند که در ما ایجاد ناامنی، اضطراب و افسردگی میکنند. هر جایی هم ممکن است سر و کلهشان پیدا شود مدرسه، محل کار، همسایگی و… . آنها ما را قربانی رفتارهای آزاردهنده و حرفهای نیش دارشان میکنند.
برای ذبیح پسربچه ده سالهی داستان “زیر سایه آفتاب” هم ماجرا همینطور است. با این تفاوت که ذبیح لال، بیزبان و آسیبپذیرتر نیز هست. او به قدری اتفاقات ترسناکی را تجربه کرده است که وقتی قرار است، اتفاقات خوبی در زندگی خودش و مادرش رقم بخورد او جلوی آنها میایستد تا شاید روزگارش سیاهتر از آنی که هست نشود.
قصه ذبیح میتواند داستانی الهام بخش برای نوجوانان باشد.
زیر سایه آفتاب یک داستان بلند نوجوان نوشته خانم نیلوفر مالک است. این کتاب ۹۴صفحه دارد و توسط انتشارات سروش به چاپ رسیده است.
داستان بهقدری روان و جذاب است که میشود در یک نشست آن را تمام کرد. قلم روان نویسنده، شخصیت های باورپذیر و ماجرای جذاب از دیگر ویژگیهای کتاب است.
بخشی از کتاب:
از در خانه بیرون رفت. معنی هوا بخوریم را همه اهل خانه میدانستند. معنیاش عرقخوری بود و مستی و عربدهکشی نیمه شب. ذبیح نفس راحتی کشید و رفت توی اتاق. با آنکه گرسنه بود اما سراغ نان نرفت. بالشی از روی رختخوابها برداشت، گذاشت زمین و رویش دراز کشید. از خودش عصبانی بود که چرا نمی تواند حرف بزند. چرا نمیتواند برود یقه آقا رجب را بگیرد تا این قدر به مادر نگاه نکند. چرا نمیتواند جلوی قادر بایستد و جوابش را بدهد تا این قدر زور نگوید. هنوز شکمش از لگدی که قادر به آن زده بود زقزق میکرد. بازویش کبود شده بود و دستش که میزد، میگرفت.
(تهیه و تنظیم: زینب باقری)
دیدگاهتان را بنویسید