بررسی داستان کوچک «حسرت»
اثر: حسرت
دستهایش را که حرامیان جدا کردند، باز هم به راهش ادامه داد؛ اما آنها امیدش را ناامید کردند.
حالا سالهاست بدون پا و سوار بر ویلچر، فقط نظارهگر راهپیمایی اربعین است.
(اثر مطهره مظهری)
نقد اثر:
پرداختن به موضوع شیعیان عراقی و سختیهای فراوانی که برای زیارت متحمل میشدند، از نکات قابل تحسین این داستانک است. ساده و روان بودن نثر از ویژگیهای داستان مینیمال است که در این کار نیز از نقاط مثبت آن محسوب میشود؛ ولی داستان خوب تعریف نشده و اصول دیگر ساختار داستانک را ندارد.
زاویه دید به موضوع و ورود به داستان دو نکته اساسی در مینیمال نویسی است.
درجمله “امیدش را ناامید کردند.” خبر از ماجرایی گستردهتر میدهد که احتیاج به پرداخت بیشتری دارد .
شخصیت داستان مراحل زیادی را گذرانده که در اینجا فقط در یک جمله به مخاطب گفته شده است .
اتفاق در داستان مینیمال در یک مکان واحد و در یک لحظه و نهایت چند ساعت صورت می گیرد که به کار بردن عبارت “سالهاست” از دیگر نقاط ضعف آن است.
ضربه نهایی و غافلگیری خاصی صورت نگرفته و در نهایت با جمله دست نداشتن ابتدای کار هم خوانی ندارد. بهتر بود اشاره ای هم دراین مورد بشود.
حرامیان کلمهای عامیانه است و در جملهبندی داستان، خوب ننشسته است.
به جای عبارت “راهپیمایی اربعین” درستتر این بود که “پیادهروی” نوشته شود.
لزومی به وجود هر دو عبارت “بدون پا” یا “سوار بر ویلچر” نیست و واضح است که کسی که پا ندارد، روی ویلچر می نشیند.
با آرزوی موفقیت برای دوست عزیزمان.
(به قلم امینه گل زاده)
دیدگاهتان را بنویسید