داستان کوچک «ارباب خودم»
چراغ قرمز:
دایره را دست گرفت و شروع کرد قردادن.
چراغ سبز:
پولها را شمرد: بیست هزار تومان. با قبلیها نود هزارتومان. تا نصف شب اگر میماند شاید پول کفش دخترکش در میآمد. خدا کند باران نگیرد!
(اثر: مریم صفدری)
نویسنده از ایده خوبی استفاده کرده و در واقع از یکی از نمادهای فرهنگی نوروز بهره گرفته؛ نمادی که البته در پس زیبایی سمبلیک آن به یک معضل اجتماعی به نام فقر پرداخته و توام کردن این هر دو در کنار هم به غنی و پر بار شدن اثر منجر شده است.
اما با ویرایش و باز نویسی شاید بتوان این متن را پیراستهتر کرد.
به عنوان مثال، به جای استفاده از علامت دو نقطه بعد از چراغ قرمز میتوانست از فعل “شد” استفاده کند تا خواننده در مرحله اول به عنوان یک دیالوگ به آن نگاه نکند؛ بعد از “چراغ سبز” هم به همین شکل.
به جای جمله “شروع کرد به قر دادن” هم میتوانست از جمله کوتاه “قر داد” استفاده کند.
عنوان در همان ابتدا فضا و شخصیت داستان را فاش میکند. اگر از عنوان به عنوان دیالوگ و در فضای میانی داستان استفاده میشد شاید حس غافلگیری بیشتری ایجاد میشد؛ اما در مجموع، عنوان به خوبی توانسته پازل داستان را کامل کند و کارکرد موثری در داستان داشته باشد.
دیدگاهتان را بنویسید