قند و نقد (مطهره مظهری)
اثر:
در بیابان با سرعت به پیش میرفتم و باد گرم لابلای موهایم میپیچید. ناگهان احساس کردم زمین زیر پاهایم نرم شد…
کاری از دستم بر نمیآمد. فقط کاش نعلهایم تازه نبود.
(مطهره مظهری)
نقد اثر:
یکی از مشخصههای داستان مینیمال، ساده و رواننویسی است که این اثر با خودش یدک می کشد؛ البته از سختترین کارهای نویسندگان است.
جسارت خلق اثر ستودنی است؛ زیرا بسیاری هستند که توانایی آوردن کلمات از ذهن به روی کاغذ را ندارند.
نقطه مثبت دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، شخصیتبخشی به اسب بوده که به عنوان شخصیت اصلی از آن بهرهبرداری شده است. نویسنده باید بداند که فضای داستان میتواند حول محور همه چیز جریان داشته باشد حیوانات، اشیاء و … .
همان کاری که در کلیله و دمنه رخ داده و این اثر را به یکی از شاهکارهای ادبی تبدیل کرده است .
پرداخت داستانی موضوعی است که تمامی نویسندگان باید به آن اهتمام داشته باشند. گاه با روایتی مواجه میشویم که تنها کلمات را در کنار هم چیده و خبری از داستانی شدن دیده نمیشود. با وجودی که شروع داشته، میانه نیز داشته و همینطور پایان.
در اثر حاضر رگههایی از داستان دیده میشود؛ اما باید گفت نشانهها آنقدر مکفی نیستند که بتوانند داستان را شکل دهند.
نشانهها در داستان، داستانک و هر اثر ادبی دیگری مثل دانههایی است که نویسنده در ابتدای امر آنها را پخش می کند و در مراحل مختلف طی روند کار و به فراخور موقعیت جمع میکند، در اثر فوق نشانهها کمرنگ و حتی کم هستند؛ بیابان، باد گرم و نعل نشانههای خوب اما کمی هستند.
باید دقت کرد که اندیشه مخاطب در پی متصل کردن قسمتهای مختلف اثر است تا بتواند نتیجهگیری صحیحی داشته باشد .
موضوع دیگر قیدهایی است که در داستانک پیش رو استفاده شده است
که باید از الگوی “نگو نشان بده” استفاده کنیم؛ مثلا عبارت “با سرعت” باید با توصیفات به مخاطب عرضه شود نه با کلمات.
درضمن چون در داستان کوچک مجالی برای توصیف بیشتر، صحنهپردازی و شخصیتهای تیپ نداریم باید آنقدر قوی و آن داستانی داشته باشد که جای خالی آنها را پر کند و مخاطب از خواندن آن لذت ببرد.
قلم تان پایدار.
(مصطفی خدامی)
دیدگاهتان را بنویسید