گزارش جلسهٔ چهارم کارگاه کهنالگوهای زن در شاهنامه
در چهارمین نشست درباره کهن الگوهای زن در شاهنامه دکتر شهرستانی به بیان نکاتی حول محور عشق زال و رودابه پرداختند.
۱. عشق این دو نفر خلاف داستانهای عاشقانه دیگر که با دیدن صورت میپذیرد عشقی مبتنی بر شنیدههاست.(عشق مسموع)
۲. این عشق فرامرزی است که به شکسته شدن مرزهای تعصبات منجر میشود. تعصباتی از جنس دیگریسازی، دیگرنژادی، اعتقادات و باورهای متفاوت.
۳. این عشق مثمر است و نه بیحاصل. از وصل این دوگانه متضاد ( رودابه و زال) رستم متولد میشود. حقیقتی که نقطه صلح اضداد است.
۴. متفاوت با منظومههای ادبی دیگر که عشق خلاف قانون، عقل یا دین است، فردوسی عشق رودابه و زال را موجب گسترش عقل و دین میداند.
۵. در این روایت رودابه و زال با ایستادگی، قانون جهان و مناسباتش را تغییر داده و آن را وادار به تسلیم میکنند.
۶. خاستگاه این عشق عقل است و عشق از جانب زال که نماد خردورزی است آغاز میشود.
۷. عشق رودابه و زال بیگانگی (فرامرزی بودن و تخاصم) را به آشنایی تبدیل میکند.
۸. این عشق با آشوب میآید مثل همه عشقها که الگوی بینظمی دارند اما نظمی تازه برپا کرده و به جهان سامانی والاتر میبخشد.
دکتر شهرستانی در تبیین نمادهای داستان گفتند: رودابه نماد آینده است و پدرش مهراب نماد گذشته و تعصبات و رودابه الهه زیبایی، وفاداری به همسر و مادری است.
همچنین مادرش سیندخت حلقه اتصال و نقطه تعادل گذشته و آینده است. برای این اتصال با شجاعت وارد میدان میشود.
سیندخت الهه خردورزی و جنگاوری است. جنگاوری نه در معنای فیزیکی و کاربرد ابزار جنگی که در درایت او برای به صلح رساندن دو نژاد و قوم متخاصم است.
او دارای خرد مراقبت از منزل (تدبیر خانواده) و سیاست شهر (فرونشاندن آتش جنگ) است. سیندخت توانایی در لحظه تصمیم گرفتن، همزبانی با افراد مختلف و کنترل موقعیت را دارد. او از حیث مراقبت از شهر به آتنا در کهنالگوهای یونان شبیه است.
(به قلم طاهره نجفی)
دیدگاهتان را بنویسید