یادداشتی بر فیلم”ناتور دشت”

ناتور دشت، فیلمی پر از حسّ خوب
به قلم رضوان کفایتی
اگر بخواهم ناتوردشت را در یک جمله توصیف کنم؛ باید بگویم این فیلم نشان داد، میتوان صحنههایی پر از کشش و تعلیق ایجاد نمود، در حالیکه ابداً سیاهنمایی و حسّ منفی به مخاطب منتقل نشود. با اینکه سوژۀ فیلم یک سوژۀ معمولیاست، اما عوامل حرفهای کار، باعث شدهاند تا نمایش قابل تأملی به روی صحنه رود.
فیلمنامهای به دور از باگ و شستهرفته و تمیز، برگ برندۀ اول این فیلم است. گرهگذاری و گرهگشاییهای بهجای فیلمنامه نه مخاطب را دچار تعلیق کاذب میکند و نه خستگی و فرسودگی به بار میآورد و در سراسر فیلم او را با خود همراه میکند. روند اطلاعاتدهی در فیلمنامه کاملاً تدریجی و مطابق با روند پیشرفت روایت است و از دادهدهی کپسولی اجتناب به عمل آمده است. این فیلم که همنام رمان مشهوری از دیوید سلینجر است، روایتی کاملاً ایرانی داشته که برگرفته از داستانی واقعی است و همبستگی ملی و خیراندیشی ذاتی ایرانیان در آن به خوبی به تصویر کشیده شده است.
هادی حجازیفر در نقش احمد پیران -محیطبانی بازنشسته- یکی از بهترین نقشآفرینیهای خود را به یادگار گذاشته است و بار دیگر ثابت کرده استاد بازیگری در نقشهای چند لایه و پیچیده است. او که با چالشی درونی دست و پنجه نرم میکند؛ به خوبی از پسِ این نقش برآمده و توانسته شخصیتی باورپذیر را خلق کند. همچنین زوج او، میر سعید مولویان نیز نمایشی فوقالعاده در مقابل او اجرا کرده است. شخصیتهای اصلی داستان ابداً تیپ نبوده و افرادی کاملاً منحصر به فرد با درونیات و خلقیات خاص را به مخاطب نشان دادهاند. همین ویژگی فیلم سبب شده تا علاوه بر جنبههای دیگر آن بتوان آن را در زمرۀ فیلمهای روانشناسانه قرار داد.
تصویر برداری از مناظر زیبا، دشتهای پهناور و سبز به همراه تابش نور فراوان خورشید و آسمان آبی حسّ امید را در سراسر فیلم زنده نگاه میدارد. همچنین موسیقی در جایجای فیلم متناسب با حال و هوای آن تغییر میکند و کاملاً منطبق بر حسّ القا شده بر مخاطب است.
ناتور دشت دو سکانس فوقالعاده دارد. در سکانس اول، شخصیت اصلی داستان با فائق آمدن بر ترس همیشگیاش، اقدام به بازگشایی قفس پرندگان میکند. پرواز پرندگان در آسمان دشت حس رهایی از بندهای خودساخته را در ذهن تداعی میکند و تصویری فوقالعاده را در مقابل دیدگان تماشاگر به نمایش میگذارد. سکانس بعدی، سکانس پایانی فیلم است که احمد پیران، بیباک و رهاشده از قید ترسهای درونی از چاه بیرون میآِید و حلاوت یک پیروزی را به جان بیننده مینشاند.
دیدگاهتان را بنویسید