کتابهایی که از فکر خودکشی خلاصتان میکنند!
اگر اهل کتاب باشید، حتماً تأیید میکنید در سبکها و ژانرهای مختلف کتاب، با نگاه مثبت یا منفی به مسألهٔ خودکشی بسیار پرداخته میشود. خصوصاً در کتابهای ترجمهای احتمالاً بارها به موضوع خودکشی برخوردهاید. چه آنها که به نوعی تشویق به این امر ناپسند میکنند و چه آنهایی که میکوشند تا مخاطب را از این کار بازدارند.
وقتی کتاب را در سبد خانوار میگذاریم، طبیعتاً باید به این مسئله اش هم توجه کنیم؛ کتابهای زیادی هستند که از خودکشی حرف میزنند، موافق یا مخالف. همین نکته باعث شد ما هم به سراغ بحث خودکشی در کتابها برویم تا ببینیم در دنیای کتاب، خودکشی چه شکل و حالتی دارد.
میخواهیم در چند گزارش به کتابهایی بپردازیم که مسألهشان خودکشی و منصرفشدن از خودکشی است. در این گزارشها از صحبتهای آقای «احسان رضایی» کارشناس کتاب و منتقد ادبی بهره خواهیم برد.
اگر کتابخوان هستید و خودکشی برایتان موضوعی قابلاعتناست، این گزارشها را از دست ندهید.
قبیحی که زرورقپیچ میشود
با اینکه خودکشی در تمام جوامع قبح دارد و از نگاه مردم و جامعه ناپسند است، در بعضی از آثار ترجمهای، خودکشی امری روشنفکرانه، فیلسوفانه و حتی شجاعانه نمایش داده میشود. مثلاً در رمان عامهپسند «من پیش از تو» خودکشی یکی از شخصیتهای اصلی کتاب در پوششی شیک زرورقپیچ میشود و به خورد مخاطب داده میشود؛ مرکز تخصصی مرگ خودخواسته در یکی از پیشرفتهترین و مرفهترین کشورهای اروپایی!
مردی که در بهترین موقعیت مالی، جسمی و شغلی بوده و از هر نظر زندگی ایدهآلی داشته، بعد از یک تصادف سخت، تصمیم میگیرد به زندگی خودش پایان دهد؛ اما به صورت باکلاس و بدون درد! حتی وقتی یک انگیزهٔ قوی عاطفی برای زندگی پیدا میکند، از این تصمیم چشم نمیپوشد و به خاطر اینکه مثل قبل از تصادفش «عالی» نیست، به این مرکز میرود تا خیلی شیک و تمیز، بدون درد و خونریزی، او را به خواب ابدی ببرند!
همهٔ اینها یعنی همان خودکشی. ولی جوری برای مخاطب تعریفش میکنند و اسمی بر رویش میگذارند که مخاطب کاملاً با چنین قبحی کنار میآید و به شخصیت خودکُشَنده (!) حق میدهد خودش را بکشد.
چرا در انتخاب کتاب باید دقت کرد؟
چند سال پیش کتاب قصهٔ کودکانهای به نام «قصههای شب پدربزرگ» با مجوز اداره ارشاد استان قم چاپ شد که در یکی از داستانهایش به آموزش کامل خودکشی میپرداخت. به همین خاطر وزارت ارشاد مجوز این کتاب کودک حاوی «آموزش خودکشی» را باطل کرد و قرار شد آن را از کتابفروشیها و مراکز پخش کتاب جمعآوری کنند.
در ماجرایی دیگر که سال ۱۳۹۴ اتفاق افتاد، دختر نوجوانی بعد از اینکه رمان فلسفی «دنیای سوفی» را سه بار کامل خواند و بر حاشیهٔ صفحههایش یادداشت نوشت، خودش را کشت. معلم مدرسه توصیه کرده بود بچهها این کتاب را تهیه کنند و بخوانند. بعد از این اتفاق تلخ و تکاندهنده پدر دختر از مدیر مدرسه و معلم آن شکایت کرد.
نمیتوان گفت خودکشی این دختر صرفاً به خاطر مطالب کتاب بوده. اما حاشیهنویسیهای او بر کتاب نشان میدهد به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفته و احتمالاً به دلیل پیشزمینههایی که داشته کتاب برایش به عنوان یک محرک عمل کرده و در نهایت دست به خودکشی زده است.
سال ۱۷۷۴ یک بیماری مسری در اروپا منتشر شد! کتابی به نام «رنجهای ورتر جوان» که باعث خودکشی تعداد زیادی از جوانان طبقهٔ مرفه اروپا شد. این جوانان هیچ ارتباطی با هم نداشتند. اما همگی در حالی که بالاپوشی آبی پوشیده بودند و یک نسخه از کتاب «رنجهای ورتر جوان» اثر «یوهان ولفگانگ فون گوته» را در دست داشتند، با تپانچه به مغز خود شلیک میکردند. البته این کتاب اثرات فرهنگی مثبتی هم در بر داشت. ناپلئون بناپارت نیز آن را به عنوان کتاب مجبوبش ۶ بار خوانده بود. اما در مجموع کار به جایی رسید که کلیسا این کتاب را به دلیل ترویج خودکشی ممنوع کرد.
این چند نمونه را مثال زدیم که ببینید اگر مخاطب، کتابها را درست و بادقت انتخاب نکند، ممکن است تا چه حد برایش خطرناک و آسیبزا باشند.
صادق هدایت اولین و معروفترین نویسندهٔ ایرانی است که خودکشی کرده. بسیاری از کسانی که او را میشناختهاند گفتهاند او از افسردگی و نوعی یأس فلسفی رنج میبرد؛ انگیزهای برای پرداختن به یک شغل ثابت و مداوم نداشت و گوشهنشینی و تنهایی را ترجیح میداد.
اما به عقیدهٔ کارشناسان، به عنوان یک واقعیت علمی، خودکشی لزوماً با سابقهٔ افسردگی و اختلالات روانی همراهی ندارد. یک لحظه است که ممکن است فرد تصمیم بگیرد به زندگی خودش خاتمه دهد. به همین دلیل امدادهای اجتماعی برای جلوگیری از خودکشی و دعوت به حرف زدن، در آن لحظه معنی دارد. چون اگر فرد از آن لحظه عبور کند، ممکن است دیگر دست به خودکشی نزند.
آیا مطالعهٔ آثار هدایت باعث خودکشی میشود؟
بسیاری از ما وقتی خبردار میشویم کسی از اطرافیانمان صادق هدایت میخواند، نگرانش میشویم. چون میترسیم دچار افسردگی شود یا بعداً دست به خودکشی بزند. اصلاً گزارهای هست با این مضمون که بین خواندن آثار صادق هدایت و خودکشی کردن مخاطب ارتباط وجود دارد.
احسان رضایی، کارشناس کتاب و منتقد ادبی، در این باره میگوید: «این یک انگارهٔ رایج بین مردم شده است. در حالی که در سی داستان کوتاه صادق هدایت فقط سه داستان دربارهٔ فکر یا اقدام به خودکشی است. مثلاً سال گذشته که یکی از فوتبالیستها خودکشی کرده بود، دوستانش دربارهاش گفتند که او داستانهای صادق هدایت را میخوانده است. یا مثلاً در داستان «ناظم» مجموعهٔ «قصههای مجید»، وقتی مجید بهعنوان یک قشر زحمتکش به سراغ غسالها میرود، ناظم به بیبی میگوید این بچه، قصههای صادق هدایت را خوانده که دارد به مرگ فکر میکند.
اما من به عنوان کسی که تمام سی داستان کوتاه و نیز رمان هدایت را خواندهام، به نظرم میرسد به خاطر خودکشی خودش که خیلی معروف شد این همانی در ذهنها شکل گرفته است. وگرنه محتوای داستانهایش این طور نیست که لزوماً باعث ترغیب و تشویق مخاطب به خودکشی شود. داستانهای دیگری داریم که خیلی بیشتر میتواند این انگاره را تقویت کند.».
خوب حرف زدن جدا از خوب زندگی کردن است
رضایی دلیل این همانی برقرار کردن را در نوع نگاه مردم و جامعه به نویسنده و اثر او تحلیل میکند: «در آمریکا ارنست همینگوی هم اقدام به خودکشی کرد. اما آنجا جامعه بین خودکشی او و آثارش چنین همانیای را ایجاد نمیکند. بلکه برعکس؛ داستان «پیرمرد و دریا»ی او را یک داستان امیدبخش میدانند.
انگار ما این را نمیپذیریم که آدمها و اثرشان جدا از هم هستند. یعنی شاید احسان رضایی حرفهای خیلی خوبی بنویسد، ولی خودش زندگی خوبی نداشته باشد و نتواند به حرفهایی که مینویسد در زندگی خود عمل کند.».
جای خالی آثار هنری و ادبی بازدارنده از خودکشی
متأسفانه ما در ادبیات داستانی خودمان آثار خوب زیادی نداریم که به مقولهٔ خودکشی و پیشگیری از آن بپردازند. در یک نگاه سطحی میتوان گفت دلیل چنین کمبودی، بحث ممیزی و مجوز است. اما اگر کتابی بخواهد خوانندهاش را از اقدام به خودکشی بازدارد، چرا باید نگران مجوزش باشیم؟ اصلاً برای یک کتاب چه رسالتی حیاتیتر و مهمتر از اینکه جان مخاطب خود را نجات بدهد؟
رضایی دربارهٔ این کمبود میگوید: «جز کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» نوشتهٔ آقای مستور که راوی داستان، دربارهٔ خودکشی یک استاد دانشگاه تحقیق میکند، داستان دیگری در این زمینه به خاطر ندارم. در همه جای دنیا، برای پوشش اخبار خودکشی، قوانین سفت و سختی وجود دارد تا باعث دامن زدن به این اتفاق نشود.».
رضایی، آثار هنری و داستان را یکی از مهمترین قالبها برای مقابله با این مشکل و طرح باقی مسائل اجتماعی میداند و میافزاید: «در عصر ما که سازمان بهداشت جهانی، این سده را «قرن افسردگی» دانسته، میتوان از ظرفیت بینظیر داستان استفادههای بیشتری کرد. داستاننویسها با کمک روانپزشکها میتوانند مشکلات مبتلابه را شناسایی کنند و در مورد روشهای مقابله با این مشکلات به جامعه پیشنهادهایی بدهند. کاری که در ادبیات روز دنیا دارد انجام میشود.»
حالا قرار است چهکار کنیم؟!
در کشور ما، به هر دلیلی، داستانهایی دربارهٔ منصرف شدن از خودکشی کم نوشته میشود یا اصلاً نوشته نمیشود. در حالی که با وجود این پدیدهٔ شوم در قشرها، سنین و طبقات مختلف باید آثاری تولید کنیم که در آن به مخاطب بگوییم چطور باید بر تمایل به خودکشی غلبه کرد. رضایی توضیح میدهد: «کتابهای ترجمهای خوبی در این زمینه داریم که شخصیت اصلی ابتدا تمایل به خودکشی دارد و بعد منصرف میشود؛ و این خیلی ارزشمند است. ولی کتاب تألیفی در این باره نداریم.».
تا نویسندگان چیرهدست ایرانی دست به کار شوند و چنین کتابهایی بنویسند، دست به نقد، به سراغ پنج اثر خارجی ترجمهشده میرویم که این کارشناس کتاب توصیه میکند. در این کتابها شخصیت اصلی، از خودکشی صرفنظر میکند و به زندگی برمیگردد.
احسان رضایی، کارشناس کتاب و منتقد ادبی در بررسی این پنج اثر همراهمان خواهد بود.
منتظرمان باشید…
به قلم مینا روشن
دیدگاهتان را بنویسید