چهارشنبهها با جهان داستان
سلام
از این به بعد چهارشنبهها قول و قراری با جهان داستان داریم.
قراری که در آن یاد میگیریم و به هم یاد میدهیم. تمرینهایی ساده و کوچک اما کاربردی…
میخواهم پیش از پیرنگ،طرح،ایده یا هر عنوان دیگری که اغلب برای آموزش داستاننویسی با آن شروع میکنند،سراغ شخصیت بروم. ما داستانها را فراموش میکنیم اما آدمهای جهان داستان در ذهن ما میمانند. یادمان نیست که در بلندیهای بادگیر چه اتفاقهایی افتاد اما هیتکلیف ماندگار است. شاید یادمان نیاید که چرا سلوچ به چاه افتاد اما مرگان را از یاد نمیبریم. داستان در اطراف آدمها شکل میگیرد.
پیرنگ یا شخصیت؟
این دعوای طولانی اهالی داستان است. ارسطو به داستان بیشتر از شخصیت اهمیت میداد اما در قرن نوزدهم عدهای معتقد شدند که داستانها و ساختارها برای نمایش پیچیدگیهای شخصیت طراحی میشوند. برای من انتخاب شخصیت پیش از پیرنگ در این صفحه به این دلیل است که فرصت تمرین بیشتری میدهد. بررسی پیرنگ کاری طاقت فرساست اما بحث بر سر گونه زبانی شخصیت امکان پذیر است. با این مقدمه سراغ شخصیت میرویم. هر شخصیت در داستان به صورت کلی دارای گونه زبانی مخصوص به خود اوست. گونهای که مشخص کننده جنسیت،طبقه اجتماعی،سن،شغل و…درباره او است.
به این مثالها دقت کنید.
گفتهام که حجره را ببندند و کما فیالسابق در ایوان به مطالعت بپردازید. بنتی! خو رنگ به صورت نِداری
_جیگر برسونمت؟
آیا میتوانید اطلاعات پنهان در متن این دیالوگها را تشخیص دهید؟ جنسیت،طبقه اجتماعی،شغل،سن، دوره تاریخی، افکار و…گوینده این دیالوگها را حدس بزنید؟
دیالوگی که اطلاعات پنهان بیشتری به شما بدهد قویتر است.
حالا نوبت شماست.
هر کدامتان سه دیالوگ بنویسید که گونه زبانی سه شخصیت را مشخص کند و دارای اطلاعات پنهان باشد. دیالوگها را کامنت کنید. من آنها را میخوانم و دربارهیشان گفتگو میکنیم.
(به قلم معصومه امیرزاده)
دیدگاهتان را بنویسید