ویژگیهای داستان کوچک (۱)
بررسی هشت ویژگی اصلی داستانهای کوچک در هشت هفته
ویژگی اول: کوتاهتر از داستان کوتاه
آشکارترین ویژگی یک داستان کوچک یا مینیمالیستی، کوتاهی آن است. هر چند معیارهای برای تعیین این حجم از نظر تعداد کلمه و یا تعداد صفحه، از سوی برخی منتقدان عنوان شده اما یان رید در کتاب داستان کوتاه به این نوع از معیارها و مقیاسها ایراد میگیرد و میگوید که یک نوع ادبی را نمیتوان با توسل به علم حساب تعریف کرد:
“یک داستان کوتاه بابد از اختصار معینی برخوردار باشد. محبوس کردن آن در ابعادی مشخص، کاری عبث است.
جمله معروف “کم هم زیاد است.” شعار اساسی مینیمالیستها به همین اختصار اشاره میکند.
هنری جیمز مینویسد: “یک کلمه بیش از آنچه به شدت ضروری است، نگویید.”
ارنست همینگوی هم میگوید:” اگر از عمل حذفی که انجام میدهید مطمئن هستید، میتوانید همه چیز را حذف کنید. به یکباره قسمت حذف شده، قدرت بیشتری به داستان میدهد و خوانندگان آنچه را نمیفهمند احساس خواهند کرد.”
سینتیا هیلت با اشاره به مهمترین هنر یک نویسنده که آن را مقتصد بودن میداند، مینویسد:
” نویسندگان مینیمال، خلاقیت و ابتکار را به خواننده آثار خود تقدیم میکنند. آنان اطلاعات و دانستههای خود را با خواننده تقسیم میکنند و از آنان میخواهند در درک یاری رسانند.”
سوزان وگا در این باره مینویسد: “در ادبیات مینیمال سعی میشود جمله و کلمات بدون هیچ زائده اضافی، چون نیزهای تیز و صیقلی، بدون هیچ تراشه اضافی یا خراش کوچکی بر ذهن خواننده فرو رفته و موثر گردد.”
ورا هنری داستان مینیمال را به مغز کاهوی فرنگی تشبیه میکند، داستانی که زواید را دور میریزد و آنچه باقی میماند فقط مغز است.
ریموند کارور از لذت حذف زواید تا رسیدن به جملاتی ساده و پوست کنده مینویسد و این امر را حاصل درس استادش جان گاردنر میداند که به او آموخته است: “اگر بتوانی حرفی را به جای آنکه در بیست یا سی کلمه بیان کنی، در پانزده کلمه بگویی، بهتر است در پانزده کلمه حرف را تمام کنی.”
البته تفاوت عمده داستانکوچک با داستان کوتاه، کیفی است و نه کمی که در پستهای بعد به آنها خواهیم پرداخت.
(چکیدهای از ریختشناسی داستانهای مینیمالیستی اثر محمد جواد جزینی)
دیدگاهتان را بنویسید