معرفی کتاب «پاییز آمد»
عکس روی جلد به ما میگوید: کتاب خاطرات زنی است که حرف و عمل دگرگونهای در جهان داشته. کتاب “پاییز آمد” خاطرات فخرالسادات موسوی است؛ همسر شهید احمد یوسفی. نوشته گلستان جعفریان که در قالب خاطره و روایت نوشته شده. با وجود خاطره بودن، متن در دام گزارش نیفتاده و با تصویر شروع میشود.
《خانه حیاط بزرگی داشت با چهار درخت توت کهنسال و حوضی با کاشیهای آبی و پاشویههای کوتاه….》مخاطب به راحتی اتمسفر روایت را دریافت میکند.
استفاده از عنصر مکان و زمان، روایتها و گفتوگوهای معنامند از نقاط قوت کتاب است.
دوربین نویسنده روی مامان لعیا و فخرالسادات و احمد عمیق شده و شخصیت آنها را به ما نشان میدهد. احمد به ما گفته نمیشود؛ بلکه با تصویرهایی که از او میبینیم نشان داده میشود. مامان لعیا را در گفتوگو ها و کنشهایش میشناسیم.
به لحاظ فرمی ما با پیرنگ داستانی طرف هستیم.
اینکه اگر از خود بپرسیم داستان راجعبه کیست؟ بهراحتی میگوییم راجعبه فخرالسادات است. و چه اتفاقاتی بر سرش میآید و نهایتا با تغییر دراماتیک شخصیت داستان مواجه میشویم، که فخری اول داستان، با آخر داستان متفاوت است.
در کتاب زنی را میبینیم؛ دارای فعل مستقل.
انقلاب شده و میداند که باید برای انقلاب کاری کند. ازدواج میکند. خانهدار است ولی نسلی نو از زنهای خانهدار که در انقلاب ۵۷ جوانه زدهاند. خانهدار انقلابی. مادرِ فعالِ کنشگر.
خواندن این کتاب را به افرادی که علاقهمند به ادبیات پایداری و علاقهمند به نوشتن در این حیطه هستند پیشنهاد میکنم.
برشی از کتاب:
پتو را از روی هاجر کنار زدم. صورتش سفیدِ سفید بود. عادی نبود. ترسیدم، بدون اینکه یک کلمه حرف بزنم به احمد نگاه کردم. احمد بیصدا اشک میریخت. گفت:《تمام شد.هاجر را از دست دادیم. 》
چیز دیگری یادم نمی آید. وقتی چشمهایم را باز کردم، خانه مادرم بودیم. مامان لعیا دست به سر و صورتم میکشید و میگفت:《بمیرم برایت دختر نازنینم… دختر سختی کشیدهی من》
تمام آن شب را باران بارید. خواهرم اشرف که پرستار بود، چند ساعت یکبار آمپول آرامبخش تزریق میکرد تا بخوابم. بیدار میشدم دست میزدم کنارم دنبال هاجر می گشتم.
کتاب پاییز آمد در ۲۴۰ صفحه و در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده است.
تهیه و تنظیم: سلیمه مهرجو
دیدگاهتان را بنویسید