معرفی کتاب «مسافر جمعه»
هر انسانی متناسب با زمانی که زندگی کرده است درگیر اتفاقات و حوادث مختلف است. مهم این است که در این اتفاقات، فلز درونش به طلا تبدیل شود یا آهنی سیاه.
«مسافر جمعه» روایت انسانی به نام رسول است. رسول ساکن دهاتی از خراسان است و عاشق دختر خالهش رضیهست. رضیه در قم زندگی میکند. رسول با مادرش خاتون تصمیم میگیرند برای خواستگاری آماده شوند تا به قم بروند. شب قبل از حرکت سالار از نزدیکان خان، رسول را می خواند. رسول به خاطر تقسیم اراضی با سالار گلاویز و سالار کشته میشود. اتفاق پیشآمده را با خاتون در میان نمیگذارد و به سمت قم حرکت میکنند.
رسول سفر بیرونی خودش را آغاز میکند. بعد از شنیدن جواب رد از حبیب، پدر رضیه، خاتون بر میگردد ولی رسول در قم میماند.
این آغاز سفر درونی رسول است. اتفاقات پشت سر هم چیده شده و باعث میشود فلز رسول به طلا تبدیل شود. آشنایی با افرادی مثل سلیم و سید محسن و هم حجره شدنش با حسن گرفته تا حمله به فیضیه قم و نجات دادن سید محسن.
سمیه عالمی نویسنده کتاب “مسافر جمعه” با استفاده از اصطلاحات بازاری، تصویرسازی خوب باعث شده است، مخاطب داستان و شخصیت اصلی را در دهه چهل مشاهده کند. ویژگی دیگر این کتاب استفاده مناسب از بستر تاریخی است. به گونهای که توی ذوق نمیزند و نویسنده خیلی آرام و پیوسته رشد رسول را نشان میدهد. راوی در کتاب دانای کل است. شخصیتسازی رسول به خوبی انجام شده است، ولی مابقی شخصیتها در همان تیپ ماندهاند و بهصورت کامل ساخته و پرداخته نشده اند.
قسمتی از کتاب:
از بالکن حیاط را نگاه کرد. کف حیاط پر از پاره های آجر و شاخههای درخت بود.کتابها را ریخته بودند وسط حیاط و آتش زده بودند و دودش پیچیده بود وسط حیاط. نمیفهمید چه اتفاقی افتاده. هنوز داشت سربازهای توی حیاط را میشمرد که چیزی از پشت بام کف حیاط افتاد. رسول چشم انداخت کف حیاط. آدم بود.
این کتاب در ۲۳۴ صفحه از سوی انتشارات کتابستان معرفت روانه بازار نشر شده است.
(تهیه و تنظیم: فاطمه علیزاده)
دیدگاهتان را بنویسید