یادداشتی بر کتاب «شب طاهره»
«بلقیس سلیمانی» از نسل دوم و شاید سوم داستاننویسان زن ایران است که آثار متعددی از او به چاپ رسیده است. از مهمترین آنها میتوان به «بازی آخر بانو»، «آن مادران، این دختران» و «پیاده» اشاره کرد.
داستان «شب طاهره» از آنجایی شروع میشود که طاهره کریمقاسمی آموزگاری بازنشسته، متأهل و دارای دو دختر، در جلسه اولیا و مربیان دبیرستان فرزندش، یکی از دوستان دوران دانشجوییاش را میبیند. در ادامه بهطور موازی همانطور که به دنیای امروز طاهره و مشکلات و مسائل خانوادگیاش وارد میشویم، از گذشته او و اتفاقاتی که در آن افتاده است نیز آگاهی پیدا میکنیم.
فصلهای مربوط به گذشته که تقریباً به صورت یک در میان با زمان حال قرار دارند، از دوران دبیرستان راوی و جایی حوالی سال ۱۳۶۰ شروع میشود؛ زمانی که اوج اتفاقات و درگیریهای گروهکهای مخالف جمهوری اسلامی است و گذشتۀ طاهره و متعاقباً سرنوشتش عمیقاً با این موضوعات گره میخورد.
طاهره در اوایل داستان فقط دختر خانواده است، دختری که باید به خاطر پدر و رسوم خانوادگی تن به انتخابی بدهد که گرچه چندان هم نسبت به آن بیمیل نیست؛ ولی نقشی در آن نداشته است. در ادامه طاهره یک زن است، زنی که در سختیها و فراز و نشیبهای زندگی محکوم به حفظ خانواده و موقعیت خودش و دیگران است. در صحنههایی دیگر او مادر هم هست. مادری که دخترهایش علیرغم علاقه بسیار به او، چندان قبولش ندارند. متهمش میکنند که افکارش، سلیقهاش انتخابها و کارهایش قدیمی و هنوز تحتتأثیر زندگی در شهرستانی کوچک و نتوانسته اقتضائات زندگی در تهران و سبک امروزی را در ذهنش هضم کند.
طاهره دائم در ذهنش با گذشته و آدمهایش مشغول است و انگار دست تقدیر هم بدش نمیآید سر به سرش بگذارد و با پیشآوردن موقعیتهای جدید او را بیشتر در هزارتوی خاطراتش غرق کند. آمدن مرضیه یکی از همین اتفاقهاست که درست در حالی که طاهره با مسائل مربوط به ازدواج دختر بزرگش درگیر است، پیش میآید.
داستان ضرباهنگ تندی دارد و دائم خواننده را با اتفاقات پشت سر هم غافلگیر میکند. این ویژگی برای یک داستان بلند که شخصیتهای معدودی دارد بسیار مهم است. اما به نظر میرسد نویسنده در پرداخت شخصیتها دچار ضعف شده است، خصوصا در بخشهای آخر سؤالات متعددی برای مخاطب بوجود میآورد که بدون پاسخ رها میشوند.
این که نویسندهای از تجربیات خود و آنچه برایش آشنا و شناختهشده است بنویسد، امر مذمومی نیست. چنانکه بلقیس سلیمانی هم بیشتر شخصیتها، مکانها و اتفاقات داستانهایش مربوط به زادگاهش و مردم آن است. او در عین حال که تقریباً در تمام آثارش به مسائل مربوط به زنان پرداخته، به نوعی به مسائل اجتماعی و سیاسی هم توجه داشتهاست. زنان داستانهای او اغلب در چنبرۀ جامعه و اجتماعی که در آن زندگی میکنند اسیرند و نویسنده بیشتر از اینکه نگاهی فردی به اتفاقات داشته باشد کنش افراد را ناشی از نظام و ساختارهای اجتماعی میداند.
او در این کتاب نیز رویکرد نقادانهاش را نسبت به اوضاع سیاسی خصوصاً اتفاقات دهههای اول پس از انقلاب، حفظ کرده است. اما این مسئله تا آنجا نیست که این اثر را در زمرۀ داستانهای سیاسی به شمار آورد. در اینجا داستانی ساده از زبان و نگاه طاهره بیان میشود؛ ولی در جایجای کتاب جهانبینی و قضاوت نویسنده نمودار است. بهعنوان مثال آنجا که از ماهیت اصلی پسرعمویش حرف میزند از این عبارات برای یک عضو گروه منافقین استفاده میکند:
«کارهایی میکرده که حکومت خوشش نمیآمده، بعد هم همین یک ماه پیش آن گروه با حکومت به هم میزنند. کشت و کشتار میشود. اینها میکشند، آنها میکشند.» درواقع این شخصیت که مسبب بسیاری از مشکلات و به نوعی تا پایان داستان همراه راوی و خانوادهاش است، گرچه گاهی مورد شماتت قرار میگیرد، اما از سمت راوی دید منفی خاصی نسبت به او وجود ندارد. جز این که چرا وی را ترک کرده و او را به بدبختی دچار کرده است؟ در نقطه مقابل پدر همین فرد است، که به خاطر مخالفت با انتخاب پسرش، پسری که در نهایت معلوم میشود به پادگان اشرف گریخته است؛ به رفتارهای غیرمنطقی و غیرعقلانی متهم میشود و عاقبت هم نحوه مرگش مبهم باقی میماند.
از طرف دیگر با اینکه «شب طاهره» یک داستان بلند است، و انتظار تفصیل یک رمان از آن نیست؛ اما برخی شخصیتها و اتفاقات فرعی تا آخر مبهم باقی میمانند و گاه چرایی مطرح شدن آنها در داستان و سرنوشتشان بیپاسخ است، مثل ماجرای تخمکفروشی یا ازدواج دختر طاهره. بر همین اساس به نظر میرسد مهمترین مشکل کتاب پایانبندی آن است.
درواقع نویسنده خواسته است با استفاده از اصل غافلگیری، در فصل آخر تمام رشتههای ذهنی خواننده را پنبه کند؛ اما در این کار ناکام مانده است. زیرا این اتفاق به شکلی باورپذیر و قانع کننده بیان نمیشود و مخاطب درحالیکه به اندازه کافی توجیه نشده است، با نارضایتی از عدم توضیح برای برخی اتفاقات کتاب را میبندد.
چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۹۴ در ۱۶۰ صفحه توسط نشر ققنوس منتشر شده است.
بهقلم: پونه فضائلی
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
متاسفانه بلیقیس سلیمانی در گذشته مانده. دیگر بازگشت به گوران و تکرار شخصیت ها و خصوصیاتشان جذابیتی برای خوانندگانی که سال هاست داستان های ایشان را می خوانند ندارد. ایشان نویسنده خوبی هستند ایکاش روند داستان نویسی خود را تغییر دهند.
سلام و ادب
ممنون از توجه و دقت نظر شما