مادران روی صحنهی بانوی فرهنگ
زنی که قلم به دست میگیرد، مشق مادری میکند… کلمههایش را یک به یک میبوسد، نوازش و پیراسته میکند و راه افتادنشان را روی سپید کاغذ، با چشم شوق به تماشا مینشیند.
چنین زنی در پیِ انس با واژهها، کودکان احساسش را بهتر میشناسد و در بزنگاههای زندگی، خوب میداند با کدام جنبه از ابعاد وجود شگفتش، همچنان استوار بماند.
چنین زنی اگر در عالم زیستی هم مادرانگی را تجربه کند، ظرافت روح خود را در پیشگاه معصومیت کودکش به سلوکی دیگر میخواند و مگر برای نوشتن عمیق و تاثیرگذار، به اهرمی قویتر از این ظرایف روحی نیاز هست؟
اینجاست که مادری برای یک زن، ارزش افزوده محسوب میشود و نه عاملی برای منع رشد او.
باشگاه ادبی بانوی فرهنگ همواره بر این مرامنامهی خود پایبند بوده است که مادری را امتیازی برای اعضای خود دانسته و همواره میزبان مهربان و پشتیبان آنان بوده است.
قابهایی که در سومین سوگواره عاشورایی داستان ده و هنگام اعلام نام منتخبان روی صحنه به تصویر کشیده شد، این نگاه کمالیافته را به روشنی به اثبات رساند.
نام برگزیدگان اعلام میشد و در گوش مادر، صدای تشویقها با آواهای نامفهوم کودک در هم میآمیخت. انگشتان دستی کوچک زیر پرّهی چادرش تاب میخورد و زودتر از او، اشتیاق لمس لوح را فریاد میزد.
این همان سکانسی است که بانوی فرهنگ به آن میبالد؛ زنی که مادرانگی را نه فقط با کالبد که با اندیشه و قلمش به تصویر میکشد.
به قلم مولود توکلی
دیدگاهتان را بنویسید