قصۀ جاودان بداخلاقترین خسیس دنیا
قصۀ جاودان بداخلاقترین خسیس دنیا
به قلم ریحانه عارفنژاد
«اگر دست من بود، دستور میدادم هر ابلهی را که اینطرف و آنطرف راه میافتد و میگوید «کریسمس مبارک» توی ظرف پودینگ سال نویش بیندازند، بعد هم چوب درخت خاس را توی قلبش فرو کنند و با همان دفنش کنند!»
پیر و خرفت، بداخلاق، عصبانی، خسیس، تنها و از همه مهمتر: متنفر از کریسمس! محال است کسی این کلمات را کنار هم بگذارد و یاد شخصیت مشهور دنیای ادبیات (و سینما)، آقای اسکروج نیفتد! این روزها که زرقوبرقهای کریسمس چشم همه را به خودشان خیره میکنند، نمیشود از کریسمس صحبت کرد و اسمی از اثر ماندگار چارلز دیکنز، «سرود کریسمس»، نیاورد. داستانی که تاثیر به سزایی در ترویج فرهنگ امروزۀ کریسمس و جشنهایش داشت.
در دنیای واقعی
بعید میدانم کسی ماجرای مواجهۀ آقای اسکروج با سه روح کریسمس را نشنیده باشد. سه روحی که زندگی این پیرمرد منزوی را برای همیشه متحول کردند. اما درمورد اینکه این ایده چطور به ذهن چارلز دیکنز رسید، چیزهای متفاوتی گفته میشود. مثلا میگویند او این نام را خیلی اتفاقی روی سنگ قبری دید که به کسی به اسم «ایبنزر لنوکس اسکروج» تعلق داشت. حرفۀ او (فروشندۀ مواد غذایی) هم کنار اسمش نوشته شده بود؛ اما دیکنز کلمۀ mealman را اشتباهاً mean man به معنای مرد خسیس یا بدجنس خواند. اینکه روی سنگ قبر کسی چنین چیزی بنویسند، خیلی روی او تأثیر گذاشت. طوری که در یادداشتهایش نوشت: «اینکه تا ابد تنها یادگاری که از انسان بماند بدجنسی باشد، روشنترین گواه زندگی بیهوده و بربادرفته است.»
در هر صورت، دیکنز با الهامگرفتن از شخصیتی واقعی اسکروج خودش را خلق کرد. این نام خیلی زود مثل اصطلاحی برای افراد خسیس بین مردم رواج پیدا کرد و حتی در سال ۱۹۸۲به فرهنگ انگلیسی آکسفورد اضافه شد!
اینجا، آنجا، همهجا!
سرود کریسمس اولینبار در سال نوی ۱۸۴۳ به چاپ رسید و در شب کریسمس چندهزار نسخه فروخت که رقمی شگفتآور بود. چارلز دیکنز که پیش از آن با آثاری مثل «الیور تویست» برای خودش شهرت و اعتبار زیادی کسب کرده بود، در زمان بسیار کوتاهی به کمک اسکروج پیر چندین برابر معروف شد. اما کار او و اسکروج با چاپ کتاب به اتمام نرسید. دیکنز نه فقط رماننویس، که اهل تئاتر هم بود. او شخصا نمایش سرود کریسمس را در تمام کشور اجرا کرد. این نمایش 38 نقش داشت که اجرا و بازیگری همۀ آنها به عهدۀ خود دیکنز بود. بازی هنرمندانۀ او در نقش شخصیتهایی که خودش خلق کرده بود با تحسین زیادی روبهرو شد و این اثر را به افراد بیشتری معرفی کرد.
دیکنز این داستان را نه فقط به خاطر علاقه به داستاننویسی که تحت تاثیر اعتقادات شخصی خود نوشته بود. سرود کریسمس هم در میان مردم تاثیری فراتر از ایجاد سرگرمی گذاشت؛ جمعهای خانوادگی و دوستانه را گرمتر کرد و آمار کمک به خیریهها را بسیار بالا برد. چیز عجیبی نبود که ثروتمندان بعد از خواندن این کتاب تصمیم به سخاوتمندی بگیرند. مثلا تاجری تصمیم گرفت که کارخانهاش را در روز کریسمس تعطیل کند و برای کارکنانش بوقلمون بفرستد!
بر پردۀ نقرهای
مثل هزاران کتاب موفق دیگر، سرود کریسمس هم گزینۀ مناسبی برای ساخت اقتباسهای مختلف بوده و هست. تا امروز بیش از دویست اقتباس مختلف _چه سینمایی و چه حوزههای دیگر مثل تئاتر_ ساخته شده است. شاید همچنان معروفترین آنها، انیمیشن سینمایی ساخته «رابرت زمکیس» و صداپیشگی «جیم کری» باشد که در سال 2009 تولید شد. فیلم سینمایی «مردی که کریسمس را اختراع کرد» هم اثری دربارۀ زندگی چارلز دیکنز و ماجراهایش در مسیر نوشتن سرود کریسمس است.
جالب اینکه این کتاب تنها اثر دیکنز درمورد کریسمس نیست. او داستانهای دیگری هم با این حالوهوا دارد که همه مخاطبینشان را به کمک کردن، باهم بودن، جشن گرفتن و گرامیداشتن این مناسبت تشویق میکنند. این داستانها در کتاب «داستانهای کریسمس» توسط انتشارات امیرکبیر ترجمه و به چاپ رسیدهاند. بد نیست اگر در روزهای سرد زمستان، خودتان را به کتابهایی برفی اما گرم و دلچسب مهمان کنید و سفری به دنیای داستانهای دیکنز داشتهباشید.
دیدگاهتان را بنویسید