روایت «گرز داریم تا گرز»
امسال جناب فردوسی سفرهاش را پهن کرده بود درست وسط حیاط پر گل و بلبل بانوی فرهنگ! تابستان و زمستان هم، در خانهاش برای اهالی نوشتن، باز بود.
از انتهای پادشاهی جمشید سفره را چید تا رسید به ضحاک ماردوش و تدبیرهای چندگانهی مردم برای مقابله با این پادشاه اژدهاوش!
در این میان بودند کسانی که با حرکت و قیامهای آرامشان، کمتر از کاوه نبودند؛ مثلا سرآشپزهای کاخ ضحاک که در خفا، جانهای بسیاری را نجات دادند یا فرانک مادر فریدون که بسیار دوید و هجرت کرد تا بتواند پسرش را برای قیام زنده نگه دارد.
متن هایی که میخوانید روایت کسانی است که در کلاس متون کهن حضور داشتند و سر سفرهی شاهنامه نشستند و از دریچهی فکرهای فردوسی به الان خودشان نقب زدند تا رابطهشان را با آنچه فردوسی گفته بسنجند.
دعوتید به خواندن این روایتها.
گرز داریم تا گرز
سرمدادی
دوران مدرسه عاشق سرمدادی بودم. آنها را در طرح های غذا و گل و حیوانات و مدلهای جور وا جور دیگر میخریدم و سر مدادهایم میگذاشتم. گاهی هم آنها را به من جایزه و هدیه می دادند. بچه ای اهل تخیل بودم و نوشتن با مدادهایی که با سرمدادی زیباتر شده بودند ، حس و حال دیگری به من میدادند. گاهی خلاقیتی به خرج میدادم و ببن درس و یکی از سرمدادی هایم ، رابطه و تناسبی به هم میزدم. به خیالم که سرمدادی اسب یا هر حیوان تیز رویی ، رونویسی هایم را سرعت میداد. سرمدادی موش و دلفین برای ریاضی دقیقتر و زیرکترم میکرد و سرمدادی کُره و گل و گیاه هم که کار جغرافیا و علومم را راحتتر میکرد. بزرگتر که شدم دلبستگی هایم به سر مدادی کمتر شد. یعنی آنها را متناسب با سن و سالم نمی دیدم . به آنها به چشم یک جور سرگرمی و خودفریبی نگاه میکردم . اما حالا که رویای نویسندگی در سر دارم و بیشتر از هر زمان دیگری به نوشتن فکر میکنم انگار که فیلم یاد هندوستان کرده باشد باز هم هوای سرمدادی کرده ام. دلم میخواهد هر چند که نامریی اما سر دوش قلمم یک سرمدادی قابل داشته باشم . یک نماد ، یک سمبل و یک مظهر.شبیه گرز گاو سر فریدون شاهنامه که برخلاف تمام گرزهای دیگر ، فقط برای مبارزه نبود و نماد گاو بالا سر ان نشان از خیر و برکت و نیکی بعد از مبارزه داشت ، در جنگ روایتها ، قلم من هم فقط برای نوشتن به چرخش درنیاید ، به تبعیت از همان حماسه آفرینان ، رسالت دینی و اخلاقی و ملی من را هم فریاد بزند. این روزها من بالای سرِ قلمم ، یک نماد پرچم ایران گذاشته ام. نمادی که شعارش خیر و نیکی باشد ، از خدا و مهر و محبت و ظالم ستیزی بگوید.
این نماد به کلمات من ، یک سمت و سوی مشخص میدهد. آنها را به ارمانهای خوابیده در دل خودش متبرک می کند.
به قلم اکرم جعفرآبادی
دیدگاهتان را بنویسید