داستانک «همستر کوین»
19 خرداد 1403
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
دخترک با چشمان گرد،گوشی به دست دوید به سمت پدر که روی مبل لمیده بود و انگشتانش مثل نوک دارکوب روی صفحهی گوشیاش ضربه میزد.
_بابا! اسم این حیوون چیه که داره این آبنباتای کوچولو و خوشگل رو توی دهنش میچپونه؟
پدر بدون اینکه انگشتانش را متوقف کند نیمنگاهی به گوشی دست دخترک کرد
_بهش میگن همستر،بابا!
دخترک به صفحهی گوشی پدرش خیره شد!
_عه! بابا تو هم همستر داری!
به قلم مریم فخاری
دیدگاهتان را بنویسید