داستانک «راه ممتد» ، در داغ شهدای کرمان
19 دی 1402
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
«راه ممتد»
پیرزن، تا از اتوبوس پیاده میشود، چفیه دور گردنش را باز میکند و مینشیند رویش و پاهایش را مالش میدهد.
با صورت آفتابسوخته رو میکند به گلزار شهدای کرمان و میگوید: سلام حاجی جان! دیدی گوفتوم نرگسهای باغ رو که بفروشوم، میوم پیشت، مراسم سلام سردار؟
گلنسا باجی صدایش میکند:
نمیای ننه علی؟! حاجی ما رو نمیخواد که! همین شماها رو میخواد که شهید دادهی این ملتاید.
لبخند مینشیند روی لب پیرزن و با «یا علی» بلند میشود که صدای «یا حسینِ» گلنساء باجی میپیچد توی فضای دودآلود.
دیگر پاهای ننهعلی درد نمیگیرد.
نویسنده: سمیه فتحی
تهیه کننده ویدئو و خوانش: زهرا سمیعی
دیدگاهتان را بنویسید