خدای جنگ ، خدای صلح، “روایتی از فیلم خدای جنگ”

به قلم زینبسادات طباطبائی
آن سالها که وسط طوفان جنگ آرزوی داشتن یک سلاح سبک به دل ایرانی ها بود ، فکرش را هم نمیکردیم زمانی برسد که صاحب فناوری نظامی باشیم و بشود با آن جواب پنجه کشیدن قلندرهای دنیا را داد.ما فکرش را نمیکردیم ولی امثال تهرانی مقدم ها ، هم فکرش را کردند هم فکرشان را عملی کردند و شد آنچه باید میشد.و بعد قصه رنج و مجاهدتشان دهان به دهان گشت و حالا روی پرده سینما شده خدای جنگ به روایت حسین دارابی که حقیقتا خوب از کار درآمده بود ، با کارگردانی قوی ، داستانی پر تعلیق با خرده روایت های به جا و درست و علّتمند.با اینکه نیم ساعت اول ، اطلاعات بصورت کامل منتقل نشد و عطف اول دیر اتفاق افتاد ، ولی بهم ریختگی سه پرده داستان نه تنها آسیبی به کار نزد که حتی روایت غیر خطی ، جذابیت اثر را بیشتر کرد.اما بیتردید دو عنصر نورپردازی و موسیقی نقاط قوت کار بود. باور پذیر بودن عظمت موشک ها با کمک موسیقی خاص و اشاره به افسانه خدایان اتفاق افتاد و باعث القای این حس شد که انگار موشک ها نماد رقیب برای ابراهیم هستند. ولی با گره گشایی در یک سوم انتهای فیلم افتاد و تفسیر درستی از سفر قهرمان برای شخصیت ابراهیم ارائه داد ، در انتها شاهد موسیقی لطیف بر صحنه های پرتاب موشک بودیم که به نظر من شاه بیت فیلم بود. جایی که ابراهیم، در سیرِسفر قهرمان، به مرتبه ای از تکامل رسید که حتی افتخار زدن شاسی شلیک راهم دیگری داد.تقریبا اکثر وی اف ایکس ها قوی و عالی بود و نوع تدوین غیر خطی به کمک ژانر اکشن کار آمده بود و در مجموع تا بالا آمدن تیتراژ پایانی فیلم، بیننده را در سالن میخکوب میکرد.
دیدگاهتان را بنویسید