جلسه نقد و بررسی کتاب «شبیه» برگزار شد
به همت کانون ادبی بانوی فرهنگ؛
جلسه نقد و بررسی کتاب “شبیه” برگزار شد
جلسه نقد و بررسی کتاب “شبیه” به همت کانون ادبی بانوی فرهنگ با حضور فائضه غفار حدادی نویسنده اثر، کارشناسان، نویسندگان و علاقهمندان به ادبیات داستانی در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد.
در این جلسه فائضه غفار حدادی با بیان اینکه از بین کتاب هایم “شبیه” را بیشتر از همه دوست دارم، گفت: ادبیات برای من یک قالب و هدف مستقل نیست، بلکه یک ابزار است.
وی ادامه داد: سال ۱۳۹۵ یک داستان کوتاه برای جشنواره خاتم نوشتم و این داستان در کتاب ” بوی گرم شکوفه های بادام” چاپ شد و یکی از اساتیدم گفت داستان شما بارِ رمان دارد و رمانش کن. بدین ترتیب سوژه در ذهنم پرورش پیدا کرد، بزرگ شد و “شبیه” را در قالب رمان نوشتم.
غفار حدادی با بیان اینکه تجربه زیسته من در لوزان فرانسه و داستان کوتاهم ابزاری شد برای رسیدن به رمان، افزود: داستان کوتاهم در تبدیل شدن به رمان خیلی تغییر پیدا کرد و فقط هانیه که در نیس زندگی می کند، ماند.
این نویسنده بیان کرد: هسته اصلی داستان یک ماجرای تروریستی در شهر نیس است و ساعت و محل این ماجرا و محمد واقعی است.
نویسنده کتاب “شبیه” به مختصات شهر نیس و سوریه و حوادث آن اشاره کرد و افزود: برای نوشتن این کتاب خیلی تحقیق کردم. روابط انسانی در این شهر بر اساس تجربه زیسته بوده و توصیف خود شهر بر اساس تحقیق. برای ترسیم مختصات شهر نیس با گوگل مپ زندگی کردم. سوریه و حوادث آن وام گرفته از خاطرات پرستاری به نام احسان جاویدی بود.
به گفته وی، مخاطب کتاب “شبیه” نوجوانانی هستند که به ظهور اعتقاد دارند اما تصویر روشنی از ظهور و پس از ظهور ندارند.
در ادامه این جلسه نقد، احسان رضایی داستان نویس و منتقد ادبی با بیان اینکه فائضه غفار حدادی مشق روایت بیشتری کرده اند تا داستان و رمان، اظهار کرد: تداوم غفار حدادی در نوشتن و طبع آزمایی در قالب های مختلف ستایش کردنی است. وی افزود: بر اساس کتاب “شبیه”، فائضه غفار حدادی روایت نویس بهتری هستند.
احسان رضایی با اشاره به اینکه کتاب دو بخش دارد، در فصل اول از بیداء شروع می شود، در فصل ۱۱ به ظهور می رسیم و در باقی فصل ها داستان محمد است، عنوان کرد: پیوندهای بین این ها محکم برقرار نشده است و این فصل ها نیاز به پیوند جدی تر دارند.
وی به شخصیت پردازی اشاره کرد و گفت: در شخصیت پردازی محمد و دیگر شخصیت ها، شخصیت پردازی محکمی نداریم. شخصیت ها توصیف شده اند، خلق نشده اند. در کتاب یک محمد داریم که دغدغه دارد و اسم کتاب از همان دغدغه آمده است که با صاحب اسمم چه نسبتی برقرار کنم؟
رضایی در پایان افزود: در رفت و برگشت های زمانی مشکلی نبود و محکم بود. اما تداعی ها تا آخر کتاب ادامه دارد که این باید یک جایی تمام می شد.
دیدگاهتان را بنویسید