تحلیل شخصیت های اصلی رمان سووشون از نگاه روانشناسی
نوشته معصومه امیرزاده
قسمت اول:
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
معنای لغوی نقد جدا کردن خوب و سره از بد و ناسره است. در گذر زمان نقد داستان نیز همچون سایر شاخههای ادبی پروارتر گشته و ساحتهای تازهای را به خود اختصاص داده است؛ نقد ادبی،اخلاقی،اجتماعی،روانشناختی،تاریخی،کهنالگویی و…
در این فرصت قصد دارم از ساحت روانشناسی به نخسین اثر سیمین دانشور؛رمان سووشون بپردازم. در نقد ادبی روانکاوانه شاهد تحلیل شخصیتهای داستان مبتنی بر نظریههای روانکاوی هستیم. آنچه میخوانید خلاصه و بیان مطالبی است که منابع آنها در پایان متن ذکر خواهدشد. داستان سووشون در سال ۱۳۴۸ منتشر شد و تاکنون بارها تجدید چاپ و به زبانهای دیگری ترجمه شدهاست. به سووشون میتوان نگاه سیاسی،تاریخی،اخلاقی و کهن الگویی هم داشت. این اثر دارای وجوه قابل اعتنایی است که امکان بررسی از دریچه های مختلف را به مخاطب میدهد. اما از ساحت روانشناختی یکی از روان درمانگرانی که قالب مناسب برای رمزگشایی روانشناختی اثر را دارد کارن هورنای(۱۹۵۲_۱۸۸۵) است. کارن معتقد است اگر والدین امنیت کودکشان را به شیوههای مختلف تضعیف کنند،کودک دچار اضطراب بنیادی میشود؛احساس فراگیر و پنهانی تنها و درمانده بودن در دنیای خصمانه. این اضطراب بنیادین از او انسانی روانرنجور خواهد ساخت. گرایشهای فرد روانرنجور به سه شکل در نظام روانشناسی کارن تبیین شده است.
حرکت به سوی مردم(شخصیت مطیع)
حرکت علیه مردم(شخصیت پرخاشگر)
حرکت به دور از مردم(شخصیت جدا)
تحلیل روانکاوانه قهرمان مرد داستان( یوسف)
_محیط کودکی
پدر یوسف به او و برادرش اجازه می دهد که برای تحصیل به خارج بروند یا سهمشان را بگیرند و به زندگی ادامه دهند. فاطمه خانم خواهر یوسف، او را پسر سوگولی پدر میخواند(اگر یوسف پسر سوگلیاش بود به همین علت بود که خلق و خوی خودش(پدرش)را داشت)
پس با این مقدمه کودکی بهنجاری را برای یوسف متصور میشویم.
اضطراب بنیادی:
عامل اصلی ناهنجاری رفتاری در شخصیت از نظر کارن اضطراب درونی اوست. در سراسر داستان ما شاهد اضطراب یوسف نیستیم. او هیچ گاه برتری طلبی سودجویانه ندارد و حتی در سخنان دشمنان تاکید میشود که کارهایش منفعت شخصی برای او نخواهد داشت؛(خب ادم نادان،صرفه تو در این معامله چیست؟هر وقت ده میرود برای دهاتیها دوا میبرد…)
شخصیت عصبی نمی تواند رفتارهای خود را با واقعیت تطبیق دهد ولی یوسف در عین تهور و بیباکی دارای حزم و دوراندیشی است:(…یوسف خان از همه ما واردترند. خودشان گفتند تا امکان چهل درصد موفقیت نباشد چنین خطری را کردن در حکم خودکشی است…)
از تمایلات شخص دارای عصبیت بددهنی است که در یوسف دیده نمیشود. یوسف در خلوت و جلوت رفتار متناقض ندارد و این نشان از عدم تضاد درونی اوست. یوسف در تحلیل روانکاوانه کارن هورنای انسانی است با ویژگیهای متعادل یک شخصیت بهنجار.
تیپ شخصیتی:
یوسف در گفتگو با زینگر نسبت به انگلیسیها بسیار با صراحت پرخاشگر است :(آقا آتشی شد و تشر زد. فرمود:گور پدر همه شان کرده، ژاندارم ها را هم به رخ من نکش که از آنها هم ترسی ندارم) هورنای میگوید کودکی که به طور طبیعی میل به جسارت و مقاومت دارد، برای دور کردن خود از آزار سعی می کند به خشونت روی بیاورد. رفتار یوسف عاری از اضطراب و مبتنی بر عقیده فردی است.
برخی ویژگیهای یوسف فرد عزلت طلب را به ذهن میآورد مانند تاکید او بر استقلال و خودکفایی به صورت پرهیز از منت کشی اما فرد عزلت طلب درگیری اجتماعی درست نمیکند و با دیگران(سرشاخ)نمیشود.
منابع:
فرهنگ معین
نظریههای شخصیت /دوان پی شولتز،سیدنی الن شوتز/مترجم:سیدمحمدی/نشر ویرایش
پژوهش تحلیل روانکاوانه شخصیت دو قهرمان زن و مرد رمان سووشون بر مبنای نظریه عصبیت کارن هورنای/رضایی،محمدعلی
دیدگاهتان را بنویسید