بررسی داستان کوچک «سایهی کمیاب»
«سایهی کمیاب»
مجری برنامه تلویزیونی گفت: یا مقلب القلوب والابصار.
اشک از چشمهای دخترک سرازیر شد، نگاهی به قاب عکس پدر در سفره هفت سین انداخت و گفت: سایه ی تو که نباشد سینِ کمیاب می شود سفت کردن گره روسری.
(اثر: مریم گلچمن)
نقد اثر:
با سلام و درود خدمت نویسنده گرامی. داستانک سایه کمیاب، اثری است که میتوان آن را جزء داستانهای نشانه محور معرفی کرد. دعای تحویل سال، اولین نشانه است برای مخاطب تا فضای سال نو را برای خود مجسم سازد و همچنین جاری شدن اشک از چشم، قاب عکس و … .
بنابراین خواننده باید مثل بند تسبیحی مهرههای این نشانهها را به هم وصل کند. از طرفی باید مجموع این نشانهها به یک پیام منتهی شود که انگیزه نوشتن را در ذهن به وجود آورده است.
البته باید به این نکته اشاره کرد که لزوما نباید مخاطب همان برداشتی را از داستان یا شعر داشته باشد که مدنظر نویسنده است و شاید بتوان گفت به اندازه تعداد مخاطبین میتوان توقع برداشتهای متفاوت از یک اثر هنری داشت؛ چرا که سطح درک و دریافت افراد و همینطور سلایق آنها متفاوت است.
اما برگردیم به داستانک “سایه کمیاب”. داستان دارای بار عاطفی است و همین مشخصه یک داستانک خوب است که نویسنده از پس آن به خوبی برآمده است.
ساده نویسی و همچنین روان بودن قلم نویسنده نیز قابل تحسین است.
داستانک دارای پیرنگ و قصه است و همین موضوع میتواند به تصویرسازی مخاطب کمک کند تا خودش را در فضای داستان حس کند.
نکته بعدی که میتواند روی آن مانور داد، ایجاز در داستانک مورد نظر است .
اما ذکر چند نکته در مورد این اثر حائز اهمیت است که به نویسنده پیشنهاد می شود در مورد آنها تامل گردد. جابجایی برخی جملات به تاثیرگذاری بیشتر کمک شایانی می کند:
اشک در چشمهای دختر حلقه زد. صدای یا مقلب القلوب و الابصار در فضای اتاق پیچید. نگاهی به عکس پدر در سفره هفت سین انداخت.
-سایه تو که نباشد سین کمیاب می شود.
یاد سنجاق سری افتاد که پدرش خریده بود .
برای این نویسنده توانمند آرزوی موفقیت دارم و منتظر خوانش آثاری دیگری از ایشان هستم.
(به قلم: مصطفی خدامی)
دیدگاهتان را بنویسید