بررسی داستانکهای برتر غربی (۶)
طبق قرار قبلی، به بررسی داستانکهای برتر غربی در هشت هفته خواهیم پرداخت و حالا هفته ششم:
بتپرستی
مری ساعتها منتظر ماند. اشکالی نداشت. سرخپوست بود و هر چه رنگ و بوی سرخپوستی داشت از اووو گرفته تا خاکسپاری و عروسی، صبوری میطلبید.
این آزمون صدا، سرخپوستی نبود، اما وقتی اسمش را خواندند حاضر و آماده بود.
مرد انگلیسی پرسید: ” ببینم چه ترانهای میخوانی؟”
گفت : “همه دخترهای اردوگاه عاشق پنسی کلاین هستند.”
-خب میشنویم.
فقط بیت اول ترانه را خوانده بود که مرد نگذاشت ادامه دهد.
گفت: “از تو خواننده در نمیآید. دیگر هیچ وقت نخوان.”
میدانست که این لحظه را از تلویزیون ملی پخش میکنند، پی هر تحقیری را به تن مالیده بود.
-اما دوستانم، مربی صدا، مادرم، همه میگویند که من فوقالعادهام.
-دروغ میگویند.
مگر مری تا حالا چند بار در عمرش آواز خوانده بود؟ چند بار به او دروغ گفته بودند؟
جلوی دوربین، مری یک حساب و کتاب بیرحمانه کرد، به سمت اتاق سبز دوید و در آغوش مادرش گریه کرد.
در این دنیا، یا باید دروغگوها را دوست بداریم یا تنها زندگی کنیم.
نقد اثر:
شاید بتوان گفت در داستان کوچک، یکی از مهمترین مهارتهای نویسنده آن است که برشی از زندگی شخصیت را انتخاب کند که در همان قاب کوتاه بتواند موقعیت خود را به خوبی به تصویر بکشد. در این داستان، مری در یکی از مهمترین و حساسترین موقعیتهای زندگی خود قرار گرفته است و هر اتفاق یا هر کلمه که رد و بدل شود، زندگیاش را به کلی تغییر خواهد داد.
به کارگیری تعداد شخصیتهای محدود، وجود عیان گره داستانی و نقش بسیار موثر دیالوگ در پیشروندگی داستان از جمله ویژگیهای شاخص داستان کوچک است که در این داستان به وضوح مشخص است.
تبعیض نژادی به عنوان درونمایه اصلی اثر و نمایش عیان این بیرحمی حتی نسبت به کودک، آن هم در منظر عمومی و در رسانه پر مخاطب تلویزیونی به خوبی به تصویر کشیده شده. داستان، نشان از خاطرات تلخ و گزندهای دارد که خود نویسنده به سبب سرخپوست بودن سالها با رگ و خونش احساس کرده. انتخاب عنوان “بتپرستی” هم شاید به همین تصور برتری بیمنازع نژاد سفید اشاره داشته باشد.
پابان قصه از باور کودک نسبت به حرف داور، خرد شدن اعتماد به نفسش و دروغگو پنداشتن عزیزانش حکایت میکند.
شرمن الکسی نویسنده، شاعر و فیلمساز سرخپوست معاصر آمریکایی است که در سال ۱۹۶۶ به دنیا آمده است .
اووو یک مراسم خاص سرخپوستی است که در آن صدایی شبیه کلزدن از خود در میاورند.
(مولود توکلی)
دیدگاهتان را بنویسید