نگاهی به کتاب «پرنده من»
«زنانگی در دالان زندگی»
نگاهی به کتاب «پرنده من» نوشته فریبا وفی
به قلم آزاده جهاناحمدی
در نگاه اول، «پرنده من» اثر فریبا وفی نمونهای دیگر از رمانهای نویسندگان زنی به نظر میرسد که قهرمان اول آنها زنی خانهدار است و در آن قرار است صدای زن خانهدار و دغدغههای روزمره فضای اندرونی ثبت شود، یعنی اثری که در دل سنتی جای میگیرد که زویا پیرزاد و گلی ترقی غالبا از نمونههای شاخص آن تلقی میشوند. اما از قرار معلوم این رمان تفاوتهایی اساسی با برداشت رایج از این سنت دارد. هدف رمان «پرنده من» نه صرفا صدا دادن به زن و ثبت زندگی روزمره زنان خانهدار، بلکه ثبت حضور تناقضات کلی جامعه در دل زندگی روزمره زنانه و فضای اندرونی خانه است.
فریبا وفی به عنوان یک نویسنده واقعگرا شناخته میشود؛ به شکلی که شخصیّتها، حوادث فرعی و اصلی، گفتوگوها، فضاسازی و دیگر عناصر داستانی آثار او در خدمت مکتب رئالیسم هستند. وفی به عنوان یک نویسنده برجسته سعی میکند با در نظر گرفتن مسائل و مشکلات انسانهای جامعهای که خود در آن زندگی میکند، شخصیّتها و دیگر عناصر داستانی خود را پدید آورد. شخصیّتها و بهخصوص قهرمانان داستانهای وفی مانند آثار رئالیستی (که نه بر روی «فرد»، بلکه بر روی «اجتماع» تمرکز دارد)، فردی مشخّص، غیرعادی یا عجیبِ «متفاوت با اشخاص معمولی» نیست. بلکه قهرمان داستانهای آثار او «فرد»ی از طبقه متوسّط یا کارگر است که تب و تابهای درون او همان دغدغههای انسان معاصر است. درونمایه آثار فریبا وفی را مسائلی مانند: بحران هویّت، وضعیّت زنان در جامعه مرد محور، فقر اقتصادی و فرهنگی و… شکل میدهند. آثار عموماً روایتگر احساسات و عواطف و افکار، ناکامیها، شادیها و لذّات، دلتنگیها و افسردگیهای زنان است. در واقع، وفی در نگارش آثار خود پایبند عناصر سبک رئالیسم است و شخصیّتها، نوع روایت، حوادث و تمامی ارکان داستانی آثار او را میتوان از این منظر بررسی نمود.
برخی پژوهشگران فریبا وفی را روایتگر هویتهای خدشهدار شده زنان طبقه متوسط میدانند که اگر بخواهیم صادقانه نگاه کنیم گزاره فوق را باید صادق فرض کنیم. زنانی که همچنان در حال مبارزهاند؛ با این حال زنان داستانهای او چهارگونهاند؛ زنانی که شرایط را پذیرفتهاند، منفعل شدهاند، و به جای تلاش برای تغییر خود را وفق دادهاند، زنانی که برای تغییر تلاش میکنند و موفق نمیشوند، زنانی که آگاهانه شرایط را بهتر میکنند و سر آخر زنانی که ناآگاهانه و در پی تغییر و تحولات جامعه حرکت میکنند.
وفی در رمانهایش واز جمله پرنده من زنانی را به تصویر میکشد که احساس بیهویتی داشته و با بدبینی به دیگران نگاه میکنند. زنان داستانهای او در خانوادههایی سنتی زندگی کردهاند و معمولا به جای پسرها به دنیا آمدهاند زنانی که هویت جنسیشان نادیده گرفته شده و شاید به همین دلیل است که همگی هویتهایی خدشهدار یا شبه پسرانه دارند. نامه مهین خطاب به روای:
«ما را به جای پسرهایی که به دنیا نیامدند بزرگ کردند و از بین ما شهلا بیشتر قربانی شد. نه زن شد نه مرد. نر شده»(پرنده من:122)
شهلا به خاطر فرزند اول بودن علائم قربانی بودن در او مشهودتر است به طوری که بیزاریاش را از هر رابطهای که به جنس مرد ختم میشود اعلام کرده بود» (همان:75) و خودش معتقد بود که مادر مرا به عشق پسر به دنیا آورده بود و دختر از آب درآمده بودم. برای آقاجان یک پادوی کوچک خانگی بودم مرا فقط وقت پاک کردن کتش از شورهی سر، باد زدن منقل، آوردن زغال و گرفتن ناخنها و درآوردن جورابهایش میدید» (همان: ۷۹ و ۸۰) وفی تحت تاثير دیدگاههای نویسندگانی مانند ویرجینیا ولف، سیمون دوبوار، به وضعیت زندگی زنان در جامعه امروز ایران معترض است و دنیای زنانه داستانهای ،او به طور معنادار و روشنی وابسته به مردان و در چنبره وضعیت پدر سالار است. زنان قصههای فریبا وفی، با آن که در دنیای امروز زندگی میکنند و پایبند قید و بندهای جامعه سنتی نیستند، اما روح و جانشان زیر سلطه مردان و سنتهای مرد سالار است؛ چنان که هویتشان بی حضور مرد معنا نمییابد. نمونه بارز مرد سالاری در داستان پرنده من: «تا وقتی امیر در خانه است اجازه ندارم نادان باشم برای همین صبر میکنم تا او بیرون برود» (همان:10)
ذهن این زن همواره مشغول افکاری است که لباس مظلومیت بر تن دارد چیزهایی که زن فکر میکند حق اوست و باید آنها را داشته باشد اما از او دریغ شده است: «توی جمع آنقدر سرش گرم است که متوجه من نیست. وقتی سیر شده و یادش میافتد که منتظر ما نمانده است. وقتی مرا علتی ناکامیهایش به حساب میآورد وقتی زن دیگری را به رخ من میکشد. وقتی که میتواند از هر چیزی به تنهایی لذت ببرد. وقتی که تنهایم میگذارد…» (همان ٤١ و ٤٢) و تصمیمات مهمی که مرد به تنهایی اتخاذ میکند و زن خود را عقب مانده تصور میکند: «امیر می گوید: خانه را میفروشم از جملههای بیمقدمه بدم میآید همیشه احتیاج به آمادگی دارم. نمی توانم فیالبداهه کاری بکنم برای همین همیشه کمی عقیم»(همان: 13)
اصلیترین شخصیت داستان پرنده من زنی فاقد اعتماد به نفس در خود فرو رفته و ضعیف است که بنا بر اقرار خودش سالها طول کشید که بفهمم یک فریاد برابر است با سه ساعت خواهش و تمنا کردن که یک فریاد به رعد میماند تا یکباره همه چیز را آتش بزند. سالها طول کشید که بفهمم آدمها بدون آن که بدانند به فریاد به یک صدای بلند احتیاج دارند تا در وقت مناسب مجبور به شنیدن بشوند و صدای موذی دور و برشان گم و گور بشود. برای این که بـه یادشان بیاید آدم دیگری هم روبرویشان نشسته است. فریاد میزنم بلند و خالص بدون آه و گریهای که امیر اسمش را گذاشته است مکر زنانه» (همان: 50)
او همواره خود را نازیبا دانسته و در پی تغییر فرم چهره خود است تا بدینسان بتواند بر احساس خود کم بینیاش فائق آید: «من استخوانیام و از آقا جان دماغی به ارث بردهام که همیشه موضوع صحبت است. بهتر نیست عملش کنم؟ اگر یک روز پولی دستم بیاید این کار را میکنم ولی قبل از آن هزار کار دیگر باید با آن پول بکنم همان». (همان:37)
او به قدری تمرکزش روی عمل زیبایی است که توجهی به سر و وضع خود ندارد، تا جایی که خواهرش به او گوشزد میکند که قبل از عمل بهتر است چند دست لباس برای خودت بخری و این لباسهای عهد ساسانی را در بیاوری»(همان:37)
از شخصیتهای دیگر داستان امیر شوهر راوی است؛ امیر مردی خودخواه و پرتوقع است و مدام به مهاجرت و رفتن از ایران فکر میکند: «امیر عاشق کاناداست. همه از عشق او خبر دارند. هر کس خبری تازهای از زندگی در کانادا پیدا کند به او میرساند». (همان: ۲۰)
امیر از وضع اقتصادی خود و شرایط اجتماعی ایران ناراضی است، معتقد است که با رفتن از ایران همه مشکلاتش حل خواهد شد «آه میکشد و میگوید: میروم کانادا و خلاص». (همان)
او همسرش را به خاطر افکار مغلوبانه و احساسات زنانهاش تحقیر میکند:«تو چسبی، چسب. من انتظار میکشم. وقتی امیر میآید به او میچسبم بمان دیگر نرو نمیتوانم» (همان:94)
از دیگر شخصیتهای این داستان زنان اطراف راوی هستند؛ مادر ،خاله دو خواهر و دختر کوچکش شادی این زنان اغلب از طریق مونولوگهای درونی راوی به خواننده معرفی میشوند؛ زنانی که هر کدام افکار متفاوتی داشته و شیوه خاصی برای زندگی خود برگزیدهاند. به عنوان مثال:«مادر راوی زنی است که در برابر خیانت شوهرش تسلیم میشود و به دیدن زنانی که شوهرش به خانه میآورد تن میدهد. اما هنگامی که شوهر زمینگیر و بیمار میشود، این خیانتها را با بیاعتنایی به همسر بیمار تلافی میکند.خاله راوی زنی خوشگذران است و بدون اعتناء به شوهر زندگی پنهانی خود را دارد شهلا یکی از خواهران راوی شخصیتی وسواسی پیدا کرده است و هرگز موفق به ازدواج نمیشود. مهین خواهر دیگر راوی مهاجرت میکند و ظاهراً زندگی مطابق میل خود را به دست میآورد اما راوی معتقد است که او فردی سطحی است و هرگز موفق نخواهد شد. (پورخامنه: 1397:6و7) بر این اساس میتوان زنان این داستان را نمونههای کوچکی از زنان جامعه ایران برشمرد که بر اساس بستر واقعی جامعه در ذهن نویسنده شکل گرفته و با عبور از ذهن او به شکلی داستانی نمود یافتهاند.
منابع
پورخامنه، آیدین،(1397)، بررسی آثار فریبا وفی، مجله فرهنگی و هنری نشست صبحهای بخارا، تهران، خانه کتاب وارطان
وفی، فریبا،(1381)، پرنده من، تهران، نشر مرکز، چاپ اول
دیدگاهتان را بنویسید