قند و نقد (هانیه خرمی)
ابراهیم کارگر تازه وارد پمپ بنزین، باک پورشه لیلی را پر کرد و به ذوق اینکه انعام خوبی بگیرد آمد سمت لیلی که پشت فرمان بود و گفت: سوپر زدم، رخشتون جون بگیره.
لیلی خندید و گفت: باشه. ابراهیم گفت: چی خانم؟ ۳۰ لیتر بود دیگه، شد 160 تومن.
اما لیلی باز هم خندید؛ جوری که صدایش در پمپ بنزین که او تنها مشتری اش بود پیچید. رضا از اتاق استراحت که تازه ماشین معروف لیلی را دیده بود، داد زد: نزن، ابراهیم نزن.
ابراهیم که گوشش از خنده بی وقفه لیلی سوت میکشد سر برگرداند سمت رضا و گفت: چی میگی؟ رضا که داشت از اتاق بیرون میآمد گفت: نزن شر میشه. خودش دو، سه دقیقه دیگه میره.
ابراهیم که متوجه قضیه نشده بود گفت: زدم ولی پول نمیده.
رضا جلو آمد و گفت: از جیب باید داداش. طرف طبق معمول کشیده و اومده. الان رو هواست.
ابراهیم داد زد که چی خیال کرده، پولش می کنم.
لیلی به محض شنیدن صدای ابراهیم خندهاش را برید و از ماشین پیاده شد و رفت سمت ابراهیم که جلوی ماشین ایستاده بود و همین که خواست ابراهیم را در آغوش بگیرد. ابراهیم هولش داد، نه خیلی محکم اما همین کافی بود که سر لیلی به لبه سکو بخورد و دیگر از جایش بلند نشود.
(هانیه خرمی)
نقد اثر:
ویژگی داستان کوتاه و مینیمال داشتن طرحی ساده، سر راست و خطی است که تمرکز روی یک حادثه اصلی باشد که به نظر من به خوبی انجام گرفته .
اصل بدیهی و اولیه داستان کوچک آن است که تا می شود از اضافات کم کرد و عصاره را حفظ کرد.
قسمت های ابتدایی داستان جای حذف بسیار دارد . باید از یک شخصیت واحد و یک واقعه استفاده کرد ؛ به طور مثال :
“باک را پر کرد و گفت:”.
کلماتی مانند به “ذوق اینکه” و “رخشتون” در زمانه ما کمتر استفاده میشود. در نوشتن و جا به جایی افعال دقت نشده. در دیالوگ رضا کلمهای جا افتاده : (جلو آمد و گفت: از جیب باید داداش ).
نویسنده باید بیشتر به لحظه وقوع حادثه (افتادن لیلی و برخورد سرش با سکو) بپردازد که البته ریتمی آرامتر میطلبد .
هدف نویسنده نشان دادن یک واقعه بیرونی است و از عاقبت اعتیاد و مصرف مواد که مرگ و حادثه غیر مترقبه است خبر میدهد.
در انتها باید بگویم این اثر، داستان خوبی است، نوشته کم و کسر ندارد. شخصیت پردازی به اندازه نیاز داستان صورت گرفته و لازم نیست خواننده اطلاعات بیشتری بگیرد.
(مژگان حضرتیان فام)
دیدگاهتان را بنویسید