داستان کوچک «سین هشتم»
در باز شد، دست های خالی اش را پشت سرش پنهان کرد.
امسال به جای ماهی صورت پدر روی سفره هفت سین سرخ بود.
(اثر: مریم گلچمن)
نقد اثر:
با سلام و درود خدمت نویسنده گرامی . هنر چیدمان کلمات، عبارات، واژهها و ساخت سیری منطقی که به اثری ادبی ختم شود، قطعا کار ارزشمندی است و بنابراین باید به نویسنده این داستانک دست مریزاد گفت.
انتخاب عنوانی که کامل کننده داستانک باشد نیز یکی از رسالتهای نویسنده است که نویسنده به خوبی از عهده آن برآمده است.
خلق روایت که در واقع چیدمان و الگوی داستان نویسی است نیز در این اثر به خوبی رخ داده است؛ اما روایت باید شامل اتفاقاتی باشد که داستان را شکل دهد؛ اتفاقاتی که در قوطی کبریتی ترسیم فضای ممکن داستانک، بیشترین تأثیرگذاری را داشته باشد.
سرخی صورت پدری که با دست خالی به خانه برگشته، سین هشتمی را شکل داده و این درحالی است که خواننده با یک اتفاق مواجه نیست؛ بلکه با یک احساس روبه روست.
احساسی کردن داستان، خارج از حد طبیعی برای تأثیرگذاری، از رویدادهای نسبتا اشتباه نویسندگان است؛ زیرا سبب میشود حتی در بهترین حالت، حسی زودگذر به مخاطب القا شود و تمام.
تمام شدن یک داستان بعد از تمام شدن خوانش آن را میتوان یک فاجعه قلمداد کرد و نویسنده باید بداند لایههای زیرین اثرش باید بعد از تمام شدن خوانش پدیدار شود.
با وجود این، پارادوکسی که در جریان این رویداد احساسی مشاهده می شود قابل تحسین است؛ پدری که با دستهای خالی میآید، ولی یک سین به سینهای سفره افزوده میشود و یا نگاه راوی سوم شخص که توانسته یک سین به سینها اضافه کند، در حالی که دستهای پدری خالی بوده است.
در پایان برای این نویسنده برای جسارت نوشتن تبریک گفت .
با آرزوی خوانش آثاری دیگر از ایشان.
(به قلم خانم زهرا حسینی)
دیدگاهتان را بنویسید