روایت داستانی “در ستایش یک زن بابا”
در ستایش یک «زنبابا» به مناسبت سالروز درگذشت خانوم”امالبنین”
به قلم زینب کثیری
مقام مادر مقامی است که همه آن را میستایند و زبان به تمجید آن باز میکنند. به راستی هم که خداوند مهربان به زن، لطف بیکرانی روا داشته که او را به چنین مقامی مفتخر کرده است. در این بین شاید یکی از مراتبی که نادیده گرفته میشود و گاهی ناپسند هم انگاشته میشود مقام جایگزین مادر است. اگر بخواهیم با توجه به واقعیت جامعه به آن نگاه کنیم، در میان مردم، بودن در جایگاه «زنبابا» مذموم است؛ تا جایی که حتی واژه «زنبابا» منفور هم شناخته میشود. توجه داشته باشید که در اینجا منظور از این ترکیب، اشاره به حالت خاصی از این جایگاه است و آن هم شرایطی است که مادری در اثر حمله به خانه، تصادف، بیماری و اتفاقاتی اینچنینی از دست رفته است و حالا زنی دیگر قرار است جای او را پر کند.چنانچه زنی چنین موقعیتی را بشناسد و با همه احساس مادریاش وارد این جایگاه شود میتواند به درجهای از خاصبودن برسد؛ آنقدر منحصربفرد که تاریخ در برابرش سر تعظیم فرود آورد و بانو امالبنین، قطعاً از زنان یکهتاز در این مقام است که شاید به این بخش از ویژگی او کمتر توجه شده باشد.در کتب تاریخی و روایی سال تولد و وفات مشخصی برای بانو امالبنین ذکر نشده است. برخی اسناد، ولادت ایشان را بین سالهای ۵ تا ۹ هجری قمری و وفاتشان را سال ۶۴ تا ۷۰ هجری قمری بیان کردهاند. شاید بتوان نتیجه گرفت که سن و مشخصات ظاهری به هیچ عنوان برای معرفی یک شخصیت ملاک نیست؛ آنچه این بانو را از بانوان همعصر خود متمایز ساخته، ویژگیهای شخصیتی جالب توجه اوست. در برههای از تاریخ که در تصور بیشتر مردم، زن در سایه قرار میگرفت و به او فرصتی برای شکوفایی و فهم و درک داده نمیشد او از درجه بالایی از فهمیدگی برخوردار است. آنچه از تحصیل علم در اذهان امروزی وجود دارد هنگام زندگی این بانو مقدور نبوده است. به طور کلی کسب علم و معرفت، بیشتر از خانواده به فرزند منتقل میشده است و فرهیختگی این بانو، نشان از اصالت و سرامدی خاندانش دارد.ورود به خانهای که قبلاً سرور زنان عالمیان در آن خانه حضور داشته، به خودی خود، سخت و پیچیده است؛ چه رسد به اینکه به اعتقاد شیعیان، دختری بین ۱۳ تا ۱۸ ساله باشی و بخواهی برای اولین بار طعم زندگی مشترک را بچشی؛ آن وقت قرار باشد فرزندان صغیر و رنجدیدهای را هم زیر بال و پر بگیری…باید به چه معرفتی رسیده باشی که وقتی دلت غنج میرود همسرت تو را به نام بخواند، بگویی نامم را مگو که…آنچه در تاریخ از این بانوی گرانقدر به جا مانده، همه در تعامل با فرزندان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است. گویی چنان در این جایگاه ذوب شده است که خواسته آنچه از او بیان میشود، بینام و نشان از فرزندان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نباشد. او یکی از بنیانگذاران اقامه عزا بر شهدای کربلاست که هم در بقیع و هم در خانهاش به سوگواری برای شهدای کربلا میپرداخت. گزارشهای بسیاری نقل کردهاند که او از شنیدن خبر شهادت چهار پسرش در واقعه عاشورا خم به ابرو نیاورده و فقط حال امام حسین علیهالسلام را جویا شده است.باقرشریف قَرَشی از تاریخپژوهان شیعه در کتاب العباسبنعلی درباره بانو مینویسد: در تاریخ، زنی مانند امالبنین دیده نشده که به فرزندان شوهرش محبتی خالصانه ورزد و آنها را بر فرزندان خود مقدم بدارد…خوش به حال چنین زنبابایی…
دیدگاهتان را بنویسید